♡My charming boss♡

p. 10

ات: اینه؟

ته: اره

ات: بد نی

ته: شرمنده علاحضرت بهتر از این نمیتونستم جور کنم

ات: طوری نیس ولی دیگه تکرار نشه

ته: بله چشم

ویو ات:

خونش خیلی لاکچری بود برگام ریخته بود ولی نباید زیاد ذدق میکردم وارد خونه که شدیم دیگه یه دونه برگ هم برام نموند و همونجوری با دهن باز داشتم نگاه میکردم

ات: من کلا یه شب میمونما

ته: دوست نداشتی یک ساعت بمون

ات: خیلی زبون میریزی

ته: نریزم که مثل تو بی احساس میشم

ات: خفهههه

ته: شام چی میخوری پرنسس

ات: هرچی

ته: اوکی پس لازانیا درست میکنم

ات: نهههههه

ته: خو چی میخوای

ات: اومم پاستا ایتالیایی

ته: اشپز نیستما

ات: بگو بلد نسیتم برو اونور خودم درست میکنم

ته: بله سراشپز

ات: خفهههههههه شو

ته: من میرم بابسفنجی ببینم

ات: وایسا منم میام

ته: نه دیگع تو برو غذا بپز

ات: کیوتم شوگولی عشقولی منم میام

ته: اصلا میخوام فیلم ترسناک ببینم

ات:(بدون حرفی میره)

ویو تهیونگ:

هعیی چقدر این دختر کیوته

ته: بیا بابسفنجی میزارم فوق فوقش از بیرون میگیریم

ات: اومدم بزار(خوشحال)

ته:(فیلم ترسناک میزاره) ـ

ات:(میخواد بره که......)

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۳)

♡My charming boss♡

♡My charming boss♡

♡My charming boss♡

♡My charming boss♡

رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره } پارت ۹ پسره : چه خبر خوشکله × ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط