لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
دیدگاه ها (۱)

من به غیر تو نخواهم چه بدانی چه ندانی از درت روی نتابم چه بخ...

در انتظار تو تا کی سحر شماره کنم؟ ورق ورق شب تقویم کهنه پاره...

عشق مادرانه 👌 😍

عشق پدرانه 😍 👌

تو طبیب این دل بیمار باشی محشر استاز سر شب تا سحر بیدار باشی...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط