گریه هایت زیرکانه خنده هایت سرسری ست

گریه هایت زیرکانه خنده هایت سرسری ست
چهره ات آرام اما شیوه ات افسونگری ست

شادی ات با دیگران و گریه هایت سهم من
چشمهایت با من اند اما دلت با دیگری ست

دل اگر خوارزم چشمانت به آتش می کشند
جرم چشمان تو و چنگیز خان ویرانگری ست

دوست از دشمن نمایان نیست، در این رزمگاه
مهره های بازی شطرنج تو خاکستری ست

تا که چشمانت جهان را پادشاهی می کنند
این رعیت را کنار تو مقام سروری ست

زنده کن این مرده را با گیسوان عیسویت
حایل اعجاز تو تا من، فقط یک روسری ست

زشت و زیبا، داستان تلخ و نا فرجام عشق
قصه ما هم به نوعی قصه ی دیو و پری ست
دیدگاه ها (۹)

من و تو دو تا پرندهمن و تو دو تا پرنده .. تو قفس زندونی بودی...

دلتنگتم بابایی خیلی دلتنگ کاش همه قدرپدرو مادراشون این گوهره...

من محبت میفروشم، تو محبت میخری ؟خسته از تنهاییم ،من را به هم...

تازه فهمیدم که بازی های کودکی حکمت داشت:زوووو:تمرین روزهای ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط