خرم شهر در حال سقوط بود و مصطفی مثل مرغ پر کنده بال بال ...

خرم شهر در حال سقوط بود و مصطفی مثل مرغ پر کنده بال بال میزد؛
من هم ناراحت بودم.
از او پرسیدم:چرا خداوند جنگ را بر ما تحمیل کرد؟

گفت:
”خواست مارا با سختی گلوله و آهن آشنا کند؛ راز تکامل این است که محکم بایستی و مقاومت کنی”

گفتم: دعا کن!خرمشهر دارد از دست می رود،

گفت:
”دلم نمی آید دعا کنم و اراده خودم را بر اراده خدا تحمیل کنم”
دیدگاه ها (۲)

گذشت جمعه ای ولی دعای ما نگرفت . . دعای ما نه ، بگو ادعای ما...

دﺧﺘﺮﺑﺎ ﺣﺠﺎب ... آرام از ﮐﻨﺎرت ﻣﯽ ﮔﺬرد ، ﺑﯽ ﺻﺪا ... ﺑﺪون ﺟﻠﺐ ...

حقوق بشر غربی...

هر آن کس که مرا دوست ندارد .........خَر است ^_^ خَتم جلسه :|...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط