هر جامعه ای در آغاز در برابر عناصر جدید فرهنگی، پایداری و
هر جامعهای در آغاز در برابر عناصر جدید فرهنگی، پایداری و مقاومت نشان میدهد و این سرآغاز کنش و واکنش میان مد و فرهنگ پایدار جامعه است. اما آنچه به این تقابل دامن میزند بهرهبرداری نظام سرمایهداری از مد و تمایلات نوگرایانه انسانها بدون توجه به بنیانهای فرهنگی جامعه است که در نتیجهٔآن فرهنگ، ایدئولوژی و سبکهای زندگی افراد دستخوش تغییر قرار میگیرد. از برجستهترین عناصر فرهنگی جامعه ایران میتوان پوشاک را نام برد که در طی اعصار وجهه نمادین و گاه سیاسی به خود گرفته و در معرض تحولات اجتماعی تغییرات بسیاری یافته است. پایاننامه حاضر، تحقیقی روندپژوهانه از سه دهه تغییرات پوشش بانوان در خارج از منزل است که به نشانهشناسی مد و پوشش در هر دوره پرداخته است؛ طی این سه دهه، چهار تلقی از مدگرایی و چهار الگوی حجاب مطرح شد و نتایج، حاکی از آن است که دوره اول مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی مد خاصی وجود نداشته و الگوی پوشش نیز چادر، بهعنوان حجاب مبارز مطرح بوده است، در دوره دوم با آغاز جنگ تحمیلی، نوعی مدگریزی در جامعه بهوجود میآید و چادر به پوشش و حجاب مذهبی تبدیل میگردد. با پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوره سازندگی و گسترش رسانههای ارتباطی مد ستیزی در جامعه رخ مینماید و چادر به پوشش و حجاب سنتی تبدیل میشود. در دوره بعد، همزمان با دوره اصلاحات، مدگرایی در جامعه آغاز و نوع پوشش و حجاب به یک ارزش تبدیل میشود و در دوره اصولگرایی با وجود تأسیس نهادهایی جهت سازماندهی مد و لباس، آشفتگی در ایجاد یک مد منسجم بهوجود میآید و حجاب زیباییشناختی بهعنوان نمادی از سبک زندگی در جامعه مطرح میشود.
۲.۰k
۱۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.