استوری
استوری:
خدا ترسناک نیست…
این تصویرِ اشتباهِ ماست.
من وقتی شناختمش،
عاشقش شدم 🤍
#مهربانی_خدا #خدا_عشق_است
فارسی
بهرام:
خدایا…
میگویند از تو باید ترسید.
اما من وقتی نزدیکت شدم،
دلم خواست تکیه بدهم.
خدا:
اگر قرار بود بترسانم،
دل نمیساختم.
من مأمنم، نه تهدید.
بهرام:
پس این همه ترسِ قدیمی چی بود؟
خدا:
صدای من نبود؛
ترسِ کسانی بود
که عشق را بلد نبودند.
بهرام:
خودم را که شناختم،
پر از نیاز دیدم…
و تو را پر از مهربانی.
خدا:
و این همان لحظهایست
که بنده،
عاشق میشود.
بهرام (با خنده):
پس حالا اجازه هست
بیام بغلت؟
یه ماچ کوچولو هم بدم؟ 😄
خدا:
اگر میدانستی
چند بار قبل از خواستنت
تو را بوسیدهام…
---
العربية (حدیثگونه و لطیف)
بهرام:
يا ربّ،
قالوا لي: خَفْ من الله.
لكنّي حين اقتربتُ منك
أحسستُ بالأمان.
الله:
أنا لستُ خوفًا،
أنا سَكينة.
من عرفني، أحبّني.
بهرام:
فلِمَ هذا الخوف في القلوب؟
الله:
لأنهم وصفوني بلا حبّ.
وأنا لا أُعرَفُ إلاّ بالرحمة.
بهرام:
عرفتُ نفسي…
فوجدتُ فقري،
وعرفتُك
فوجدتُ غِناك.
الله:
وهكذا
يتحوّل الإيمان
إلى عشق.
---
English (soft, intimate, sacred tone)
Bahram:
They told me to fear You, God.
But when I came close,
I felt held.
God:
I am not fear.
I am refuge.
Fear runs away where love is known.
Bahram:
When I knew myself,
I saw my need.
When I knew You,
I fell in love.
God:
That is the secret.
I never wanted servants afraid of Me,
only hearts in love.
خدا ترسناک نیست…
این تصویرِ اشتباهِ ماست.
من وقتی شناختمش،
عاشقش شدم 🤍
#مهربانی_خدا #خدا_عشق_است
فارسی
بهرام:
خدایا…
میگویند از تو باید ترسید.
اما من وقتی نزدیکت شدم،
دلم خواست تکیه بدهم.
خدا:
اگر قرار بود بترسانم،
دل نمیساختم.
من مأمنم، نه تهدید.
بهرام:
پس این همه ترسِ قدیمی چی بود؟
خدا:
صدای من نبود؛
ترسِ کسانی بود
که عشق را بلد نبودند.
بهرام:
خودم را که شناختم،
پر از نیاز دیدم…
و تو را پر از مهربانی.
خدا:
و این همان لحظهایست
که بنده،
عاشق میشود.
بهرام (با خنده):
پس حالا اجازه هست
بیام بغلت؟
یه ماچ کوچولو هم بدم؟ 😄
خدا:
اگر میدانستی
چند بار قبل از خواستنت
تو را بوسیدهام…
---
العربية (حدیثگونه و لطیف)
بهرام:
يا ربّ،
قالوا لي: خَفْ من الله.
لكنّي حين اقتربتُ منك
أحسستُ بالأمان.
الله:
أنا لستُ خوفًا،
أنا سَكينة.
من عرفني، أحبّني.
بهرام:
فلِمَ هذا الخوف في القلوب؟
الله:
لأنهم وصفوني بلا حبّ.
وأنا لا أُعرَفُ إلاّ بالرحمة.
بهرام:
عرفتُ نفسي…
فوجدتُ فقري،
وعرفتُك
فوجدتُ غِناك.
الله:
وهكذا
يتحوّل الإيمان
إلى عشق.
---
English (soft, intimate, sacred tone)
Bahram:
They told me to fear You, God.
But when I came close,
I felt held.
God:
I am not fear.
I am refuge.
Fear runs away where love is known.
Bahram:
When I knew myself,
I saw my need.
When I knew You,
I fell in love.
God:
That is the secret.
I never wanted servants afraid of Me,
only hearts in love.
- ۲۱۹
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط