قسم به لحظه ای که میگذرد و امتحان از رگ گردن به ادمی نزدی

قسم به لحظه ای که میگذرد و امتحان از رگ گردن به ادمی نزدیک میشود...
و من هیشیییییی نخوندم


درسته ماجرای دانشگاهم داره میشه عین ماجرای کنکورم
ولی خب دوس ندارم این بی سر انجامی ها رو
دقیقا اینطوریه که
از یه فلاکتی موقتا نجات پیدامیکنی اما باید مطمین باشی ک بعدی تو راهه...


خسته شدم از این تموم نشدنا
دعا کنید پیدا بشه راه برا هر کور دلی مثه من....


پ.ن لحنم چرا انقد برا خودم غریبس!!
برا شمام؟!
پ.ن هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه!؟

پ.ن عکس منو یاد روزای خوب میندازه
یاد انار بودنام...
دیدگاه ها (۷)

-درس میخونی عزیزم؟!+درس رنگ میکنم😌 خب تقصیر من نیس ک نمیدونم...

هر انتظاری به سر خواهد امد...این امتحانه رو هم فک کنم پاس شم

پیشنِبشت:به جرعت میتونم بگم از سیبلوترین مرد زندگیم مادری تر...

قبلن تر ها دوستای من خیلی بیشتر بودنشاید چون همیشه وسط میدون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط