[یعقوب ] گفت: «ای پسرک من، خوابت را برای برادرانت حکایت م
[یعقوب] گفت: «ای پسرک من، خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که برای تو نیرنگی میاندیشند، زیرا شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است. (۵) و این چنین، پروردگارت تو را برمیگزیند، و از تعبیر خوابها به تو میآموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میکند، همان گونه که قبلاً بر پدران تو، ابراهیم و اسحاق، تمام کرد. در حقیقت، پروردگار تو دانای حکیم است. (۶) به راستی در [سرگذشتِ] یوسف و برادرانش برای پُرسندگان عبرتهاست. (۷) هنگامی که [برادران او] گفتند: «یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما -که جمعی نیرومند هستیم- دوستداشتنیترند. قطعاً پدر ما در گمراهی آشکاری است.» (۸) [یکی گفت:] «یوسف را بکُشید یا او را به سرزمینی بیندازید، تا توجّه پدرتان معطوف شما گردد، و پس از او مردمی شایسته باشید.» (۹) گویندهای از میان آنان گفت: «یوسف را مکُشید. اگر کاری میکنید، او را در نهانخانه چاه بیفکنید، تا برخی از مسافران او را برگیرند.» (۱۰) گفتند: «ای پدر، تو را چه شده است که ما را بر یوسف امین نمیدانی در حالی که ما خیرخواه او هستیم؟ (۱۱) فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازی کند، و ما به خوبی نگهبان او خواهیم بود. (۱۲) گفت: «اینکه او را ببَرید سخت مرا اندوهگین میکند، و میترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.» (۱۳) گفتند: «اگر گرگ او را بخورد با اینکه ما گروهی نیرومند هستیم، در آن صورت ما قطعاً [مردمی] بیمقدار خواهیم بود.» (۱۴)
#مسافر_آسمون
@yek_qadam_ta_khoda ♥
°°°•••یک قدم تا خدا•••°°°
https://telegram.me/yek_qadam_ta_khoda
#مسافر_آسمون
@yek_qadam_ta_khoda ♥
°°°•••یک قدم تا خدا•••°°°
https://telegram.me/yek_qadam_ta_khoda
۳۹۹
۱۲ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.