فیک غمگین تهیونگ
فیک غمگین تهیونگ
خوشحال باش دارم میام پیشت
پادت ۱
از زبان ا.ت: پارک ا.ت هستم و چند سالی هست که با کیم تهیونگ وارد رابطه شدم و باهم دیگه زندگی میکنیم ولی هنوز ازدواج نکردیم ما خیلی همو دوست داریم و عاشقانه هم دیگه رو میپرستیم
یه روز صبح ویو تیهونگ: از خواب نازم بلند شدم دیدم ا.ت مثل نینی ها تو بغلم خوابیده بوسه سطحی روی لبش زدم و در اغوش خودم گرفتمش که چشاشو باز کرد
تهیونگ: صبح بخیر پرنسس
ا.ت: صبح بخیر ددی
تهیونگ: من گشنمه به اجوما بگو یه چیزی درست کنه
ا.ت: مگه خودت لالیییی
تهیونگ: هوی من ازت بزرگ ترم درست صحبت کن
ا.ت: دوست پسرمی دوست دارم هر جوری بخوام باهات حرف بزنم
تهیونگ: پس دوست پسرتمممم
نویینده: تهیونگ شروع میکنه به بوسیدن ا.ت و ا.ت هم همراهی میکرد بعد از ۳۰ مین همو ول کردن
ا.ت: من برم به اجوما بگم صبحونه رو حاضر کنه
تهیونگ: اوکی بیب
ا.ت: اجوناا ما گشنمونهه
اجوما: اوکی دخترم
خوشحال باش دارم میام پیشت
پادت ۱
از زبان ا.ت: پارک ا.ت هستم و چند سالی هست که با کیم تهیونگ وارد رابطه شدم و باهم دیگه زندگی میکنیم ولی هنوز ازدواج نکردیم ما خیلی همو دوست داریم و عاشقانه هم دیگه رو میپرستیم
یه روز صبح ویو تیهونگ: از خواب نازم بلند شدم دیدم ا.ت مثل نینی ها تو بغلم خوابیده بوسه سطحی روی لبش زدم و در اغوش خودم گرفتمش که چشاشو باز کرد
تهیونگ: صبح بخیر پرنسس
ا.ت: صبح بخیر ددی
تهیونگ: من گشنمه به اجوما بگو یه چیزی درست کنه
ا.ت: مگه خودت لالیییی
تهیونگ: هوی من ازت بزرگ ترم درست صحبت کن
ا.ت: دوست پسرمی دوست دارم هر جوری بخوام باهات حرف بزنم
تهیونگ: پس دوست پسرتمممم
نویینده: تهیونگ شروع میکنه به بوسیدن ا.ت و ا.ت هم همراهی میکرد بعد از ۳۰ مین همو ول کردن
ا.ت: من برم به اجوما بگم صبحونه رو حاضر کنه
تهیونگ: اوکی بیب
ا.ت: اجوناا ما گشنمونهه
اجوما: اوکی دخترم
۶.۹k
۱۹ دی ۱۴۰۲