جین چیشدهه

جین: چیشدهه؟؟؟
جونکوک: تهیونگ با تو ایمممم
تهیونگ : زود باش اورژانس رو خبر کن زود باشش.....
...........بیمارستان ......
ویو تهیونگ: از وقتی رسیدیم یونجو رو بردن اتاق عمل و قسمت خنده دارش این بود که من.، برادرش ، تنها عضو خانوادش نمی‌دونستم که خواهر کوچولوم مشکل قلبی داره و قرص مصرف می‌کنه اینو باید از دکترا بعد یک سال بشنوم تو راهرو کف زمین نشسته بودم و سرم رو به دیوار تکیه دادم آروم اشک هام میریختن دکتر چند دقیقه پیش چی گفت؟ گفت خواهر نوزده ساله من باید قلبش رو عمل کنن؟ گفت ممکنه بهوش نیاد؟ گفت چند روزیه درد داشته و باید زودتر میاوردیمش ؟ اینارو درباره خواهر من میگفت؟ مگه به خودم قول ندادم دیگه بهش آسیبی نرسه؟ مگه بخاطر اون نیومدم سئول ؟ پس چرا حواسم بهش نبود؟ چرا نفهمیدم درد داره،؟ اصلا اسم منو میشه گذاشت برادر؟
جیمین: تهیونگ پسر آروم باش مطمعنم حالش بهتر میشه ،، خب؟
تهیونگ: جیمین اگه بهوش نیاد من چیکار کنم ؟ مامانم وقتی داشت میمرد چی گفت؟ گفت تهیونگ ، ازدخترم مراقبت کن نزار آسیبی ببینه ، نگفت؟
الان با چه رویی بگم من حتی نمی‌دونستم مریضه هان جیمین تو به من بگو چیکار کنم؟؟؟( آخرش دیگه به هق هق تبدیل شد)
دیدگاه ها (۰)

❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹همه چیز تمام می‌شود فقط خاطراتی می ماند با ا...

تو رفتی و من ماندم با گذشته ای دردناک که زمانی بسیار زیبا ب...

بعد مدت های طولانی اومدم ادامشو بنویسم

ایشون فالو سه دوتا پیج قبلیش مسدود کردن فیکاش بی نظیره @mr_k...

عشق مخفی پارت 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط