شب بخیر تو را میخواندم

" شب بخیر " تو را میخواندم...
چشم هایم را میبستم...
صبح میشد...
حالا نیستی...
حالا چشم هایم بسته نمیشوند...
حالا صبح نمیشود...
دیدگاه ها (۲)

کسی را دوست میدارم ک در سازم نمی گنجد...طنین دلکشش در سیم او...

گیسوانم موج موج شانه هایت سنگ سنگموج را اغوش سنگ ارام میسازد...

کـاش میشـد برایـه ساعتـی مرد...آنوقـت است کـه میدانـی چه کـس...

سخت است که معتاد نگاهی شده باشیدیوانه ی چشمــان سیاهی شده با...

♥️ℒℴνℯ♥️‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

سلام صبح بخیر‌آدمــــــــی هر صبــــــــح به امیدی چشم باز م...

🌥صبح است و کمی نور و من از یاد تو سرشار...دلم می‌خواهد هر رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط