پارت

پارت 4
ویکتور
... بیدار شدمو خیلی تعجب کردم روی ی تخت سلطنتی بیدار شدم توی قصر انگار بودم دالیو دیدم که اومد اتاق منم مونده بودم گفتم: د دا دالی!؟
دالیم گفت: چیزی شده؟
منم که فقط مونده بودم با ی صدای تقریبا عصبی گفتم: اینجا کدوم جهندمیه من دیگه کجام دالی کوش؟!
دالی گفت: اول از همه اینجا قصره من خوده دالیم فقط میتونم تبدیل ب روباه شم من از توخوشم اومده بانو خیلی زیبا هستی و من عاشق تو شدم و تو واقعا زیبایی بانویه من
من در حالی که مونده بودم دیدم داره میاد سمتم ولی خیلی خوشگل بود هیچی نگفتم تا اینجا بیش از حد اومد نزدیک منم جیغ زدمو گفتم: عوضی بیشتر نزدیک نشو تو دالیی نیستییی. دالی در حالی که یکم سرخ شده بود گفت: من میرم ناهار بیارم چی میخای؟ منم درحالی که سرخ بودم کلا گفتم هیچی نمیخورم.
دالی رفت بیرون
*ده دقیقه گذشت
تق تق
-بیام داخل؟
بیا
......
پارت بعدی 10 لایک🤡🦆
پارت بعدی قراره کاراکتر هارو به صورت اسلایدی بزارم
پارت قبلی: https://wisgoon.com/pin/60187372/
دیدگاه ها (۰)

:) دازای@love_dazai

ولی این وایب:))) 🤍🤎

هر درخاستی دارید بگید:

دازایییی شیش ماهه شددد💖🌈دوستت دارم، چه خوب موقعی میزون وقتی ...

خون‌آشام جذاب من(P:5)

پارت هفتملنا :هیچیرفتم و یه نوشیدنی سفارش بدمیه پسر خوشگلی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط