غریبانه پارت²⁰
غریبانه پارت²⁰
&اره دیگ تو کارکن شخصی منی و همه جا باید پیشم باشی
_هوفف باشه جناب مارتی
برام خیلی سخت بود انگار قرار بود دوباره یه سری اتفاقایی بیوفته
خودمو سنگین گرفتم
به مارتی هم نمیومد پسر بدی باشه
&خب اینجا خونع منه میتونی پیادع شی
_بلع
خونع خوب و بزرگی بود و همه چی نرمال بود
~سلام جناب مارتی خوش اومدین
&سلام اینم روبیه همیار و دستیار شخصیه من
~سلام روبی خوبی؟
_ام سلام ممنون خوبم
&خب روبی بریم بالا
_بله جناب بفرمایید
²هفته بعد
همه چی عالی بودو مارتی هم یه مرد فوق العاده عالی بود و با شخصیت
بهم احترام میکردن و دوستم داشتن شبیه ی خانواده بودیم
ویو مارتی
(همچی عالی بودو دختر خیلی نرمالی بود نسبت به بقیه دخترا سنگین ترو با وقار تر بود
و میشد همه جورع بهش اعتماد کرد شده بود همه کسو دارو ندارم عین یه صندوق راز بود برام میتونستم همه چی زندگیمو بهش بگم ولی....)
&جانی روبی کجاست؟
|اقا روبی رفته خونتون رو تمیز کنه گفتش ک من کاراتونو انجام بدم
&اهام منم امروز زودتر میرم خونه چون بعد ظهر باید با دوستام برم جنگل واسه گردش
|اقا روبی امروز حالو روزش خوب نبود دلش به شدت درد میکرد اگه صلاح میدونید بزارید خونع استراحت کنه
&نه جانی باید ببرمش کلی کار مونده که باید بهم کمک کنه انجام بده برام
|فقط بهش بگید دمنوشی که گفتم بخوره
&باشه خدافظ
از دل درد نمیتونستم دووم بیارم به بهانه تمیز کردن خونه اومدم تا یکم استراحت کنم
صدای در اومدورفتم تا درو باز کنم
_اخ دلم فک کنم مارتی برگشته
یه کش قوسی به خودم دادم و بلند شدم رفتم درو باز کردم
_سلام مارتی حالت خوبه
&هی تو حالت خوبه خیلی نگرانت شدم جانی گفت حالت خوب نیست
_اره خوبم فقط یکم دل درد داشتم الان خیلی بهترم
&اهام فقط یه²ساعت دیگ باید بریم جنگل
_باشه جناب
اماده شدم رفتم پایین
&هی روبی این لباست خیلی بلند و گشاده مناسب مراسم نیست
_خب غیر این دیگ لباس ندارم بعدش با این راحت تر هستم اقا
&توی کمد من لباس هستش خواستم بهت بدم یادم نبود
_باشه الان برمیگردم
&زودتر یکم
&اره دیگ تو کارکن شخصی منی و همه جا باید پیشم باشی
_هوفف باشه جناب مارتی
برام خیلی سخت بود انگار قرار بود دوباره یه سری اتفاقایی بیوفته
خودمو سنگین گرفتم
به مارتی هم نمیومد پسر بدی باشه
&خب اینجا خونع منه میتونی پیادع شی
_بلع
خونع خوب و بزرگی بود و همه چی نرمال بود
~سلام جناب مارتی خوش اومدین
&سلام اینم روبیه همیار و دستیار شخصیه من
~سلام روبی خوبی؟
_ام سلام ممنون خوبم
&خب روبی بریم بالا
_بله جناب بفرمایید
²هفته بعد
همه چی عالی بودو مارتی هم یه مرد فوق العاده عالی بود و با شخصیت
بهم احترام میکردن و دوستم داشتن شبیه ی خانواده بودیم
ویو مارتی
(همچی عالی بودو دختر خیلی نرمالی بود نسبت به بقیه دخترا سنگین ترو با وقار تر بود
و میشد همه جورع بهش اعتماد کرد شده بود همه کسو دارو ندارم عین یه صندوق راز بود برام میتونستم همه چی زندگیمو بهش بگم ولی....)
&جانی روبی کجاست؟
|اقا روبی رفته خونتون رو تمیز کنه گفتش ک من کاراتونو انجام بدم
&اهام منم امروز زودتر میرم خونه چون بعد ظهر باید با دوستام برم جنگل واسه گردش
|اقا روبی امروز حالو روزش خوب نبود دلش به شدت درد میکرد اگه صلاح میدونید بزارید خونع استراحت کنه
&نه جانی باید ببرمش کلی کار مونده که باید بهم کمک کنه انجام بده برام
|فقط بهش بگید دمنوشی که گفتم بخوره
&باشه خدافظ
از دل درد نمیتونستم دووم بیارم به بهانه تمیز کردن خونه اومدم تا یکم استراحت کنم
صدای در اومدورفتم تا درو باز کنم
_اخ دلم فک کنم مارتی برگشته
یه کش قوسی به خودم دادم و بلند شدم رفتم درو باز کردم
_سلام مارتی حالت خوبه
&هی تو حالت خوبه خیلی نگرانت شدم جانی گفت حالت خوب نیست
_اره خوبم فقط یکم دل درد داشتم الان خیلی بهترم
&اهام فقط یه²ساعت دیگ باید بریم جنگل
_باشه جناب
اماده شدم رفتم پایین
&هی روبی این لباست خیلی بلند و گشاده مناسب مراسم نیست
_خب غیر این دیگ لباس ندارم بعدش با این راحت تر هستم اقا
&توی کمد من لباس هستش خواستم بهت بدم یادم نبود
_باشه الان برمیگردم
&زودتر یکم
۲.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.