p⁸
با سرعت جت به سمت سنسی رفتم تا ازش سوالمو بپرسم...
اماندا:اممم یوجی سنسه؟
یوجی:بله؟
اماندا:ببخشید چنتا سوال داشتم
یوجی:بفرمایید
اماندا:اماندا:راهی برای زودتر متوجه شدن گرگینه بودن هست؟
یوجی:راه های دیگه ای هم هست ولی خطرناکه،مثل پرت شدن از ارتفاع،مورد حمله قرار گرفتن حیوان وحشی و...اما اینها هم همونطور که گفتم توی وقتی که واقعا توی خطر بودید گرگینه درون بیدار میشه؛چطور؟
اماندا:اخه پدرم و خانواده ام میگن من گرگینه ام ولی....خودم باور نمیکردم ولی الان دیگه باور کردم.مرسی از لطفتون بعدا میبینمتون!
یوجی:خدافظ.و باز هم با سرعت جتتت به سمت در کلاس رفتم و خبب...تغذیهمو یادم رفت.رفتم دم ابخوری و برای دوقلوها¹ دست تکون دادم
اماندا:کارول،کارولین...چیشده؟
کارول:امم چیز...کارولین میگه که..تعدادمون ۱۵_۱۶نفر باشه ولی من میگم خیلی زیاده....من میگم خیلیییی زیاد....۷ نفر باشیم!
اماندا:کارولین،کارول راست میگه اونجوری سه چهارم کلاس اکیپ ماعه!بنظرم....۶ نفر باشیم...اوکیهنه؟
کارول:اره!
کارولین:باوشهههه.هومی زیرلب گفتم.داشتیم راه میرفتیم که یه پسر مو طلایی اومد جلومون و خطاب به من گفت:شما اماندا مورینسون هستید؟
اماندا:بله...چطور؟که بهم تعظیم کرد.منم از کرمم با نگاه«یاگممیشییاگمتمیکنم»نگاهش کردم.
...:منو پدرتون فرستادن تا محافظ شما باشم!و ببخشید که معرفی نکردم!من لوید فورجر هستم(همونلویدخودمونباهمونقیافه)
آماندا:پدرم منتظر یه فرصت بود تا منو بکشه!بعد برام بادیگارد گذاشته؟هه(پوزخند)جوک میگی؟حالا هم از جلو چشمام برو اونور نمیخوام به روز اولم گند کشیده بشه!و خب...در رفت!کارولین با ارنج زد به پهلوم و
کارولین:خیلی زیبا رید*ین بهش اماندا سان!
اماندا:حیحی(خندهاسترسی)(²⁰دقیقهبعد)زنگ تفریح تموم شد و ما ۳ تا پسر به اسمای:ادوارد،مایکل و هری پیدا کردیم.داشتیم حرف میزدیم که زنگ خورد.
~~~~~~~~~~~~~~~نکته~~~~~~~~~~~~~~~
¹=کارول و کارولین دوقلو اند.
××××××××××××××××××××اسپویل×××××××××××××××××
...:خسته نباشید تکالیفو حتمااا انجام بدید که هفته دیگه میخوام!فعلا
خیلی سوسکی از لای بچه ها رد شدم تا نفهمن من رفتم
انیمه رو پلی کردم و نشستم نودلمو خوردم
اماندا:اممم یوجی سنسه؟
یوجی:بله؟
اماندا:ببخشید چنتا سوال داشتم
یوجی:بفرمایید
اماندا:اماندا:راهی برای زودتر متوجه شدن گرگینه بودن هست؟
یوجی:راه های دیگه ای هم هست ولی خطرناکه،مثل پرت شدن از ارتفاع،مورد حمله قرار گرفتن حیوان وحشی و...اما اینها هم همونطور که گفتم توی وقتی که واقعا توی خطر بودید گرگینه درون بیدار میشه؛چطور؟
اماندا:اخه پدرم و خانواده ام میگن من گرگینه ام ولی....خودم باور نمیکردم ولی الان دیگه باور کردم.مرسی از لطفتون بعدا میبینمتون!
یوجی:خدافظ.و باز هم با سرعت جتتت به سمت در کلاس رفتم و خبب...تغذیهمو یادم رفت.رفتم دم ابخوری و برای دوقلوها¹ دست تکون دادم
اماندا:کارول،کارولین...چیشده؟
کارول:امم چیز...کارولین میگه که..تعدادمون ۱۵_۱۶نفر باشه ولی من میگم خیلی زیاده....من میگم خیلیییی زیاد....۷ نفر باشیم!
اماندا:کارولین،کارول راست میگه اونجوری سه چهارم کلاس اکیپ ماعه!بنظرم....۶ نفر باشیم...اوکیهنه؟
کارول:اره!
کارولین:باوشهههه.هومی زیرلب گفتم.داشتیم راه میرفتیم که یه پسر مو طلایی اومد جلومون و خطاب به من گفت:شما اماندا مورینسون هستید؟
اماندا:بله...چطور؟که بهم تعظیم کرد.منم از کرمم با نگاه«یاگممیشییاگمتمیکنم»نگاهش کردم.
...:منو پدرتون فرستادن تا محافظ شما باشم!و ببخشید که معرفی نکردم!من لوید فورجر هستم(همونلویدخودمونباهمونقیافه)
آماندا:پدرم منتظر یه فرصت بود تا منو بکشه!بعد برام بادیگارد گذاشته؟هه(پوزخند)جوک میگی؟حالا هم از جلو چشمام برو اونور نمیخوام به روز اولم گند کشیده بشه!و خب...در رفت!کارولین با ارنج زد به پهلوم و
کارولین:خیلی زیبا رید*ین بهش اماندا سان!
اماندا:حیحی(خندهاسترسی)(²⁰دقیقهبعد)زنگ تفریح تموم شد و ما ۳ تا پسر به اسمای:ادوارد،مایکل و هری پیدا کردیم.داشتیم حرف میزدیم که زنگ خورد.
~~~~~~~~~~~~~~~نکته~~~~~~~~~~~~~~~
¹=کارول و کارولین دوقلو اند.
××××××××××××××××××××اسپویل×××××××××××××××××
...:خسته نباشید تکالیفو حتمااا انجام بدید که هفته دیگه میخوام!فعلا
خیلی سوسکی از لای بچه ها رد شدم تا نفهمن من رفتم
انیمه رو پلی کردم و نشستم نودلمو خوردم
۱.۲k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.