▪️چارلی چاپلین: وقتی طفل بودم کنار مادرم میخوابیدم و هر ش
▪️چارلی چاپلین: وقتی طفل بودم کنار مادرم میخوابیدم و هر شب یک آرزو میکردم. مثلا آرزو میکردم؛ بروم بزرگترین شهر بازی دنیا.
میگفت: میبرمت، به شرط اینکه بخوابی.
یک شب پرسیدم، هروقت که بزرگ شوم به آرزوهایم میرسم؟ گفت: میرسی. به شرط اینکه بخوابی.
هر شب با این خوشحالی میخوابیدم.
وقتیکه بزرگ شدم آرزو هایم کوچک شدند.
دیشب مادرم را خواب دیدم. پرسید: هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟
گفتم: شبها نمیخوابم.
گفت: مگر چه آرزویی داری؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.
گفت: سعی میکنم به خوابت بیاییم به شرط آنکه بخوابی!
میگفت: میبرمت، به شرط اینکه بخوابی.
یک شب پرسیدم، هروقت که بزرگ شوم به آرزوهایم میرسم؟ گفت: میرسی. به شرط اینکه بخوابی.
هر شب با این خوشحالی میخوابیدم.
وقتیکه بزرگ شدم آرزو هایم کوچک شدند.
دیشب مادرم را خواب دیدم. پرسید: هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟
گفتم: شبها نمیخوابم.
گفت: مگر چه آرزویی داری؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.
گفت: سعی میکنم به خوابت بیاییم به شرط آنکه بخوابی!
۴.۲k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.