آدمها ناگهان از خودشان فاصله میگیرند

آدم‌ها ناگهان از خودشان فاصله می‌‌گیرند.
یک روز قطعه‌ای از وجودِ آنها برای همیشه از کالبدِ خسته‌شان جدا می‌‌شود.
یک روز ناباورانه پی‌ میبرند که احساس شان،
جایی‌ فرسنگ‌ها دور از خانه، چون سایه‌ای هزار ساله، دیوانه وار،
کوچه‌های غربت را ‌پرسه می‌‌زند.
یک روز نیاز به خداحافظی چنان اشتیاق به بودن و ماندن را به انجماد می‌‌کشاند،
که حتی قلبِ به گور خفتگانِ خاموش، از ‌وهمِ این فراموشی عظیم، ‌
در تاریکی‌ِ سرد خود می گرید.
براستی آغوشِ عشق و ترانه و تبسّم، برای هیچ یک از ما جایی‌ نداشت؟
دیدگاه ها (۶)

آدمی است دیـگر ، همیـشه دلخوش چیزهـایی‌ می‌‌شود که هر چه بیش...

بی تو اندوهی با من ست که دریا را به آتش می کشد و پروانه ه...

میدونی؟!! خستس:|

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط