پارت ۴.۵

پارت ۴.۵

ات ویو
فقط جونگ کوک کیه گفت. الان گفتم برادرم
گفتم. میشه ببینمش گفت. الان سر کار اومد
میتونی ببینیش گفتم. باشه ساعت چند میاد
گفت. معلوم نیست گفتم. مگه میشه گفت.
اره بعدن متوجه میشه قضیه چیه الان ساعت
چنده ۶ رزی مدرسه
رزی ویو
وقتی ابجی گفت مدرسه گفتم. ابجی امروز
تعطیله گفت. خیالم راحت شد وگرنه مکشتمت گفتم باشه

۵ ساعت بعد

لیسا ویو
داشتم تو اتاق با ات در مورد من و خانوادم که صدای کوبیدن در اومد فهمیدم کوک اومده ات انگار ترسیده بود گفتم. نترس برادرم کوک امده همیشه اینجوری میاد
رفتیم پایین دیدم کوک سر صورتش خونیه
رزی رو صدا کردم گفتم. جعبه کمک های اولیه رو بیاره من هم شروع کردم به بستن
دستش که ناله هاش شروع شد گفتم. کوک میشه ناله نکنی گفت خوب دردم میاد گفتم.
ننوری دیگه گوشتیمنو گفت. من ننورم گفتم.
اره تو دیگه حرف نزنی بهتره راستی پدر بزرگ میخواد ارس و میراس رو به تو اما باید ازدواج
........ پارت ۵
کنی گفت. با کی گفتم. با این دختره که اینجاست گفت. چرا گفتم. بعدن حرف میزنیم
گفت. ای درد داره ات گفت. واستا من ببندم
من هم قبول کردم دیدم کوک محو شده
کوک ویو
این دختره کیه چقدرم خوشگله اصلا هواسم نبود که کی کارش تموم شد
گفت. کارتون تموم شد