حواسم جمع تو بود

حواسم جمع " تو " بود

آنگاه که از تمام معادلات زندگیت

خط خوردم ،

آنقدر جمع ، که تفریق نگاهت را

نادیده گرفتم ،

و با دلی شکسته ، اضافه شدم به تمام

نخواستن هایت ...

من ، همان غریبه ام

که در رویای خودم

از هر آشنایی ، برایت آشناترم ...


#سحرنام_آموز
دیدگاه ها (۴)

من درون این شهر الکی خوشبا رحم سیمانیجنین های مرده می زایم ....

شبتون آروم ❤

تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که ،ترازو برمی داری و ...

نگذار دروغ بگویم خوبم !آنوقت خیالت راحت می شود و من تنهاتر م...

انگشت کوچیکه پارت۳

آکادمی شیطان پارت دوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط