اولین بارے ڪه دیدمش،
اولین بارے ڪه دیدمش،
دقیقا مطمئن نبودم ڪه دوستش دارمـ
اولین بارے ڪه دلمـ خواست ڪسے
رو بغل ڪنمـ ،
فهمیدمـ عاشقش شدمـ
گاهے وقتا زندگے خلاصه میشه
بین سلامـ اول و خداحافظے آخر...
به خودمـ ڪه اومدمـ ،
هنوزمـ هر بیست و چهار ساعت
میشد یه شبانه روز.
هنوزمـ هفته، هفت روز داشت و
به هر دوازده ماه میگفتند یه سال.
به خودمـ ڪه اومدم، دیگه خودم نبودمـ
بعد از اون انگار، روزا ڪوتاهتر شده بود
و دلِ آسمون بیشتر میگرفت.
بعد از اون چاه تنهاییم عمیقتر شده بود
و هر شب بارون میومد.
انگار فقط اومده بود ڪه بفهممـ ،
روزاے بعد از اون، اسمش
«زندڪَی» نیست...❈
✦❃✦❃✦❃✦
#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
#دلنوشته
دقیقا مطمئن نبودم ڪه دوستش دارمـ
اولین بارے ڪه دلمـ خواست ڪسے
رو بغل ڪنمـ ،
فهمیدمـ عاشقش شدمـ
گاهے وقتا زندگے خلاصه میشه
بین سلامـ اول و خداحافظے آخر...
به خودمـ ڪه اومدمـ ،
هنوزمـ هر بیست و چهار ساعت
میشد یه شبانه روز.
هنوزمـ هفته، هفت روز داشت و
به هر دوازده ماه میگفتند یه سال.
به خودمـ ڪه اومدم، دیگه خودم نبودمـ
بعد از اون انگار، روزا ڪوتاهتر شده بود
و دلِ آسمون بیشتر میگرفت.
بعد از اون چاه تنهاییم عمیقتر شده بود
و هر شب بارون میومد.
انگار فقط اومده بود ڪه بفهممـ ،
روزاے بعد از اون، اسمش
«زندڪَی» نیست...❈
✦❃✦❃✦❃✦
#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
#دلنوشته
۱۶.۸k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱