دلم رفتن میخواد

دلم رفتن میخواد
نه اینکه بزاریم بریم از این کشور 
ولی کاش بند و بساطمون رو جمع میکردیم میرفتیم شمال...
من و تو و یه کلبه کوچولو که عطر گل و گیاه و سبزی های تازش آدمو مدهوش می‌کنه حال خوب و عجیبه ...
تو میرفتی سرکار و منم سعی میکردم کلی غذاهای خوشمزه شمالی یاد بگیرم
یا ترشی های رنگ و وارنگ درست کنم برات
عصرمون رو تو ایوون سپری میکردیم
با یه چایی با طعم دارچین..
دست همو میگرفتیم میرفتیم جنگل و تمشک میچیدیم یهو بارون میگرفت خیس و پاتیل برمیگشتیم به خونه قشنگمون..
آخ که چقدر دلم رفتن میخواد...
دیدگاه ها (۵)

به او بگویید دوستش دارم!در این روزگاری که با هم ماندن ها ساع...

دلتنگی من تمام نمی‌شود . . . همین که فکر کنممن و تو ؛ دو نفر...

دلم برایت یک ذره استکی می شود کهساعت ، وقارش رابا بیقراری من...

همیشه فکر می کردم عشق شیرین است ولی وقتی تجربه اش کردم طعم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط