حالا قضیه ی خودکوشی من چویه
حالا قضیه ی خودکوشی من چویه
من با دومین بهترین دوستم بهم گف تو خیلی سردی به درد دوستی نموقولی اینا بعد دعوامون شد بعد گفتم اگ دیگ با من دوس نباشی می رم خودم می کشم اونم گفت باش بر بعدش معذرت خواهی کرد ب من گفتم اشکال نداره اینا ول من سر حرفم می مونم 🗿
و رفتم چاقو برشتم و رگ دستم رو زدم اونم با ترس و لرز « البت نکته بگم کس خونه نبود » بعد رگ دستم رو زدم که به گو قولد افتادم دل پیچه ی شدید جوری که انگار ضعف شدید کرده باشییی حالت تعو اینا بعد از حال رفتم و فکر می کردم مردم ول نه وقت چشمام رو باز کردم تو بیمارستان بودم و یه روز کامل بستری بودم و انگار موقعی که از حال رفته بودم چند دقیقه بعدش مامان بابام اومده منو بردن بیمارستان و دیگ نجات پیدا کردم و الان هم در خدمت شوما هستم
من با دومین بهترین دوستم بهم گف تو خیلی سردی به درد دوستی نموقولی اینا بعد دعوامون شد بعد گفتم اگ دیگ با من دوس نباشی می رم خودم می کشم اونم گفت باش بر بعدش معذرت خواهی کرد ب من گفتم اشکال نداره اینا ول من سر حرفم می مونم 🗿
و رفتم چاقو برشتم و رگ دستم رو زدم اونم با ترس و لرز « البت نکته بگم کس خونه نبود » بعد رگ دستم رو زدم که به گو قولد افتادم دل پیچه ی شدید جوری که انگار ضعف شدید کرده باشییی حالت تعو اینا بعد از حال رفتم و فکر می کردم مردم ول نه وقت چشمام رو باز کردم تو بیمارستان بودم و یه روز کامل بستری بودم و انگار موقعی که از حال رفته بودم چند دقیقه بعدش مامان بابام اومده منو بردن بیمارستان و دیگ نجات پیدا کردم و الان هم در خدمت شوما هستم
۵.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.