از زبان تهیونگ
از زبان تهیونگ
مامان بابام گفتن باید برم کمپ آموزش مافیا های جوان چون رسم بود مخالفت نکردم وسایلمو برداشتم و آماده شدم حداقل چند سال مامانو بابا رو نمیبینم
بر می گردیم ا/ت
صبح
♤هی به درد نخور بیدار شو بریم
_باشه بابا باشه
بلند شدم یه لباس مشکی جذاب پوشیدم ولی باز نبود کاملا مناسب بود چمدونو برداشتم سوار ماشین شدم و راه افتادیم رسیدیم به یه جنگل و بابا پیادم کردو
♤خدافظ بچه
_خدافظ (باحرص)
بابا رفت منم یه زره گشتم یه ساعت بعد کلا ۹ نفر تو کمپ بودن که یه مردی رو سکو وایساد و شرو به سخنرانی کرد که فیمیدم مسئول کمپ ماست
مسئول : خب خانم ها و آقایون شما اینجا هستین تا تبدیل به مافیا های قدرت مندی بشین یه درخواست رئیس کل مافیا ها شما رو هر کدوم به گروه های دونفره تقسیم کردیم که الان اعلام می کنم.
ذهن ا/ت
یعنی چی اینجا فقط دوتا دختر هست و هفت تا پسر (اعضا دیگه ولی همو نمیشناسن ) ولی فکر کنم من با دختره ام
شرو به اعلام کردن کرد :
اگر پارت بعدو میخواین بگین بهم امروز می زارمش امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️😘
مامان بابام گفتن باید برم کمپ آموزش مافیا های جوان چون رسم بود مخالفت نکردم وسایلمو برداشتم و آماده شدم حداقل چند سال مامانو بابا رو نمیبینم
بر می گردیم ا/ت
صبح
♤هی به درد نخور بیدار شو بریم
_باشه بابا باشه
بلند شدم یه لباس مشکی جذاب پوشیدم ولی باز نبود کاملا مناسب بود چمدونو برداشتم سوار ماشین شدم و راه افتادیم رسیدیم به یه جنگل و بابا پیادم کردو
♤خدافظ بچه
_خدافظ (باحرص)
بابا رفت منم یه زره گشتم یه ساعت بعد کلا ۹ نفر تو کمپ بودن که یه مردی رو سکو وایساد و شرو به سخنرانی کرد که فیمیدم مسئول کمپ ماست
مسئول : خب خانم ها و آقایون شما اینجا هستین تا تبدیل به مافیا های قدرت مندی بشین یه درخواست رئیس کل مافیا ها شما رو هر کدوم به گروه های دونفره تقسیم کردیم که الان اعلام می کنم.
ذهن ا/ت
یعنی چی اینجا فقط دوتا دختر هست و هفت تا پسر (اعضا دیگه ولی همو نمیشناسن ) ولی فکر کنم من با دختره ام
شرو به اعلام کردن کرد :
اگر پارت بعدو میخواین بگین بهم امروز می زارمش امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️😘
- ۴.۵k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط