داستانزیبا

🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
#داستان_زیبا

می گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم.
یوسف گفت: ای جوان مرد!دوستی تو به چه کار من آید؟ از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی!
پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی اش را از دست داد و من به چاه افتادم.
زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد و من مدت ها زندانی شدم.
اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی»
دیدگاه ها (۱۰)

زشت ترین قسمت بدنبینی بد فرم یاشکم برآمده نیستزشت ترین قسمت ...

ساخت اولین کپر دوطبقه بدست متخصصان داخلی

یوسف پیامبر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط