#خدم‌نوشت

بغض کرده
گوشه ای نشست
به رویاهای دست نیافتنی اش فکر کرد
و آیا باید در تنهایی میمُرد!؟
کسی حالش را درک نمیکرد
عشقش کیلومتر ها از او دور بود و حتی او را از نزدیک ندیده بود
و فقط می‌دانست که سینه چاکان بسیاری دارد

#𝒿𝑒𝑜𝓃_𝒿𝓊𝓃𝑔𝓀𝑜𝑜𝓀
دیدگاه ها (۱)

او سمت پلیس رفت و گفت : "سرکار، آن زن که در آن گوشه ایستاده،...

اینجا رفتم تو حس😐ساعت تقریبا ۶ صبح بود:/

داسـتانِ‌چشـم‌ها:))!

#خدکشیـ؛)

سناریو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط