ز دیشب بغ کرده

ز دیشب بُغ کرده

از همان حوالیِ ماه گرفتگی

بُغ کرده پشتِ پنجره

چشمانِ یاکریم پر از خواهشند و دلتنگی

خواهش ِ قفس

دلش قفس می خواهد

نه ... دلش که نه

عقلش می خواهد

حالا که "با عقل آبِ عشق به یک جو نمی رود"*

کاش قفسی باشد تا بالِ رفتنش را ببندد

شاید اگر تو هم تمام ِباورهایت ناگهان رؤیای نیمه شب باشند

دلت را چله ای زندانی کنی !

پ.ن این دوتا خوشمل تو باغ بودن یه گربه هم کنار درخت خدا کنه نخورتشون
#عکاس_خودم

#عاشقانه_های_پاک #عاشقانه #عشق #فکرنو
دیدگاه ها (۱)

وقتی گیلاس، با بند باریکش به درخت متصّل است،همه عوامل در جهت...

«هر بار...»منتو رابرای شعربرنمی‌­گزینمشعر، مرابرای توبرگزیده...

گفتم: خدایا خسته‌ام.گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله.:: از رحمت خ...

الهیبا مادلی ده کهشوق طاعت افزون کندنفسی ده کهحلقه بندگی تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط