پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت

پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت :
سردت نیست؟
گفت : نه عادت دارم
پادشاه گفت : میگویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد
صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار نوشته بود :
به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای درآورد...

مواظب وعده هایمان باشیم
دیدگاه ها (۱۲)

خنکای صبح و نم نم بارانفوران عشق و چهچه مرغانبه شروع ترانه‌ه...

برای خوشمزه کردنغذا انواع چاشنی را به آن اضافه میکنیدبرای خو...

سعی کنید خودتان را بلد شویدگاهی تقدیر بر این است کهآدم تنها ...

کسانی که در این دنیا پیشرفت می‌کنند کسانی هستند که به دنبال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط