ادامه کتاب

📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》

#قسمت_صدوهفت

حسرت می‌خورم که با خودم کتاب‌های بیش‌تری به سوریه نیاورده‌ام تا از اندک‌‌وقت‌های خالی‌ام درست‌تر استفاده کنم. کتابِ «تاریخچه مختصر زمان» را با خودم آورده‌ام و گهگاه می‌خوانمش اما از وقتی آمده‌ام مطالعه‌ام کم شده. یادم می‌آید که پارسال همین موقع‌ها، طبق برنامه‌ریزی‌ام، مشغول خواندن «آزادی انسان» و «آزادی بندگی» علامه شهید و غرب‌زدگیِ جلال بودم. علامه، چندسالی است که دست مرا گرفته و از سرگشتگی نجاتم داده. آن روزها که توی دانشگاه دوره می‌گذاشتیم برای خواندن آثارش، اندیشه‌آلودترین دوران زندگی من است. و جلال؛ قلم جلال را دوست دارم و برای خودش، به خاطرِ ستیزش با متفکرنماها، به خاطر نامه‌اش به امام، به خاطر توجهش به حرم بقیع و به خاطر خسی در میقاتش احترام قائلم؛ و من این‌جا باز خسی در میقاتم. به امید روییدن جوانه‌ای بر درخت آگاهی‌ام، کتاب‌ها را ورق می‌زنم. احمد با خودش یک قرآن و یک مفاتیح آورده. بچه‌ها به شوخی می‌گویند مفاتیحِ پنج‌کیلویی! قرآنش را گوشه اتاق می‌گذارد که همه بتوانند بخوانند. قبل و بعد نمازها، قرآن را برمی‌دارم و کلمات خدا را مرور می‌کنم. شب که می‌شود باز پناه می‌برم به قرآن:«و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح...» آسمان را تماشا می‌کنم. غرق می‌شوم در زیباییِ شگفت آسمانِ شب؛ امان از آسمان دنیا!
....


۱۰۷
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar
دیدگاه ها (۰)

حسین دارابی:دیر اومدی حمیدخان، ته دیگشم برات نمونده! ولی باش...

داماد روحانی و پاسخ به اراجیف آقای داماد..#سرطان_اصلاحات#افس...

🎬 کلیپ#استاد_رائفی_پور«معجزه علمی قرآن در مورد فضا!»«در انته...

💠 به این جمله مهم فکر کن‼️🔰#استاد_عالی✅ #به_اشتراک_بگذارید☑...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط