نکند غمناکی من تاوان آن قدم های عاشقانه ای که من وتو با آ

نکند غمناکی من تاوان آن قدم های عاشقانه ای که من وتو با آن قدم ها
مورچه ها لگد میکردیم
نکند سوزدلم مال آن روزیست که تنها من معمای خاموش شدن شمع تولد خواهرم رامیدانستم
نکند تمام نکندهای من به خاطر آن بکندهای بود که من نادانسته باعثشان بودم
شاعر:امین امینی
دیدگاه ها (۱)

بچه تر که بودم وقتی مهمان می آمد مانند یک گربه جلویشان قِل م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط