سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از راز نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی نظری باز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
دیدگاه ها (۲)

فلک تیرم نزن بالم شکستهغبار بی کسی بر من نشستهدرخت باغ تو سب...

❤❤❤❤❤

خودت باش ! به اعتمادهیچ شانه ای اشک نریزبه اعتبار هر اشکی هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط