لعنتی را دوست دارم

لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای کمر باریک است
نزدیکش که میشوم
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد
توی چشم هایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش ...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون زیبای دوست داشتنی ام!
.
دیدگاه ها (۸)

بپرهیزیم از اینکه ،درباره ی مردم تنها بر مبنای لحظه ای از زن...

#Jewel

وقتی انسانآرامش را در خود نیابدجستجوی آندر جای دیگر کار بیهو...

‏هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد؟خسته ی من نیمه جانی داشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط