داشتم با خودم فکر میکردم که اگه یه روز از خواب پاشم و به
داشتم با خودم فکر میکردم که اگه یه روز از خواب پاشم و به جای نگاه کردن به عکست به سقف نگاه کنم و لبخند بزنم که صبح شده،آسمون باز هم آبی میموند؟
یا به جای پوشیدن لباس های تیره اگه فرضاً یه لباس صورتی داشتم و اون رو میپوشیدم باز هم گنجشک ها آواز میخوندن؟
یا مثلاً به جای عطر مورد علاقه تو عطری که خودم دوست دارم بزنم و به جای غذا هایی که تو دوست داری،یکم غذا هایی که خودم دوست دارم بخورم،یا اینکه اعتراف کنم که بیشتر از هرچیزی از اون شال گردن لعنتی بدم میاد اما چون تو دوست داری میندازم دور گردنم یا به جای گریه زاری فقط یکم سعی کنم فراموشت کنم بازهم دنیا روال معمولی خودشو طی میکرد؟همه چیز همونجور طبیعی میموند؟
فکر نکنم...مطمئناً اگه اینکارا رو انجام بدم آسمون دیگه هیچوقت آبی نمیمونه.هر رنگی میشه اما دیگه آبی نمیشه،گنجشک ها هم دیگه آواز نمیخونن و فقط حرف میزنن!درختا هم به جای میوه قلب های قرمز و صورتی رنگ میدن و از آسمون شکلات هایی با طعم توت فرنگی میبارید...!
میبینی؟دنیایی که من توش شاد باشم و تورو فراموش کرده باشم فقط یه دنیای خیالیه،خیالی هم نباشه به من بگو کجای دنیا آسمونش بنفشه؟من اونجا شادم...
یا به جای پوشیدن لباس های تیره اگه فرضاً یه لباس صورتی داشتم و اون رو میپوشیدم باز هم گنجشک ها آواز میخوندن؟
یا مثلاً به جای عطر مورد علاقه تو عطری که خودم دوست دارم بزنم و به جای غذا هایی که تو دوست داری،یکم غذا هایی که خودم دوست دارم بخورم،یا اینکه اعتراف کنم که بیشتر از هرچیزی از اون شال گردن لعنتی بدم میاد اما چون تو دوست داری میندازم دور گردنم یا به جای گریه زاری فقط یکم سعی کنم فراموشت کنم بازهم دنیا روال معمولی خودشو طی میکرد؟همه چیز همونجور طبیعی میموند؟
فکر نکنم...مطمئناً اگه اینکارا رو انجام بدم آسمون دیگه هیچوقت آبی نمیمونه.هر رنگی میشه اما دیگه آبی نمیشه،گنجشک ها هم دیگه آواز نمیخونن و فقط حرف میزنن!درختا هم به جای میوه قلب های قرمز و صورتی رنگ میدن و از آسمون شکلات هایی با طعم توت فرنگی میبارید...!
میبینی؟دنیایی که من توش شاد باشم و تورو فراموش کرده باشم فقط یه دنیای خیالیه،خیالی هم نباشه به من بگو کجای دنیا آسمونش بنفشه؟من اونجا شادم...
۵.۰k
۱۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.