تک پارتی جین
تک پارتی جین
وقتی تصادف میکنی.
.
نکته: ا.ت و جین همو فقط دوست دارن.
.
ویو جین.
به ا.ت گفتم شب بیاد یه کافه میخواستم ازش خاستگاری کنم.
ویو ا.ت
آماده شدم(استایل ا.ت رو میزارم)
رفتم سمت کافه رو به روی کافه پارک کردم .
دیدم که جین اومده دم در کافه میخواستم از خیابون بودوام سمتش که یهوووو
و سیاهی.
ویو جین
ا.ت داشت میدویید سمت که یهو یه ماشین زد بهش
مردم دورش جمع شدن.
سریع بقلش کردم و بردمش بیمارستان.
.
پرش زمانی به ۲ ماه بعد
.
ویو جین
الان ۲ ماه هست که ا.ت توی کما هست.
رفتم براش یه گل خریدم و رفتم پیشش.
جین: سلاممممم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده ولی تو گرفتی خابیدی اصلا برات مهمه که یه هندسامی این بیرون منتظرته. (با خنده)
هرکی جای تو بود از هندسامی من بهوش میومد.
میشه بلند شی ا.ت دلم برات تنگ شده(بغض)
که یهو دیدم ضربان قلبش رفت بالا.
دکتر ها رو صدا کردم.
بعد ۳۰ مین اومدن گفتم که
دکتر: تبریک میگم همسرتون بهوش اومده.
جین: همسرم نیست ، ولی واقعااااا
دکتر: همسرتون میشه، بعله بهوش اومده( چه دکتر فوضولی🤣)
پرش زمانیبه۲هفته بعد
ا.ت رو مرخص کردم امروز میرم خونشون.
رفتم یه دسته گل و شیرینی گرفتم و رفتم خونشون.
جین: سلام آقای و خانم هان.
من اومدم برای خاستگاری
ب.ات:پسرم ولی
جین: ولی نداره پدر جان من دخترتون رو می خام بدینش برم.
آخه کدوم هندسامی به جز من میاد خاستگاری دخترتون.
ا.ت: ( از شدت خنده بیهوش شد)
م.ات: عزیزم(خطاب به شوهرش) من جین جان رو خیلی وقته میشناسم اینا از ته قلب هم رو میخوان تو ام اجازه بده دیگه.
ب.ات: اگه زنم در جریان منم حرفی ندارم.
.
و این دو نفر ۲ ماه بعد ازدواج کردن.
ممنونم از حمایتتونننننن.
وقتی تصادف میکنی.
.
نکته: ا.ت و جین همو فقط دوست دارن.
.
ویو جین.
به ا.ت گفتم شب بیاد یه کافه میخواستم ازش خاستگاری کنم.
ویو ا.ت
آماده شدم(استایل ا.ت رو میزارم)
رفتم سمت کافه رو به روی کافه پارک کردم .
دیدم که جین اومده دم در کافه میخواستم از خیابون بودوام سمتش که یهوووو
و سیاهی.
ویو جین
ا.ت داشت میدویید سمت که یهو یه ماشین زد بهش
مردم دورش جمع شدن.
سریع بقلش کردم و بردمش بیمارستان.
.
پرش زمانی به ۲ ماه بعد
.
ویو جین
الان ۲ ماه هست که ا.ت توی کما هست.
رفتم براش یه گل خریدم و رفتم پیشش.
جین: سلاممممم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده ولی تو گرفتی خابیدی اصلا برات مهمه که یه هندسامی این بیرون منتظرته. (با خنده)
هرکی جای تو بود از هندسامی من بهوش میومد.
میشه بلند شی ا.ت دلم برات تنگ شده(بغض)
که یهو دیدم ضربان قلبش رفت بالا.
دکتر ها رو صدا کردم.
بعد ۳۰ مین اومدن گفتم که
دکتر: تبریک میگم همسرتون بهوش اومده.
جین: همسرم نیست ، ولی واقعااااا
دکتر: همسرتون میشه، بعله بهوش اومده( چه دکتر فوضولی🤣)
پرش زمانیبه۲هفته بعد
ا.ت رو مرخص کردم امروز میرم خونشون.
رفتم یه دسته گل و شیرینی گرفتم و رفتم خونشون.
جین: سلام آقای و خانم هان.
من اومدم برای خاستگاری
ب.ات:پسرم ولی
جین: ولی نداره پدر جان من دخترتون رو می خام بدینش برم.
آخه کدوم هندسامی به جز من میاد خاستگاری دخترتون.
ا.ت: ( از شدت خنده بیهوش شد)
م.ات: عزیزم(خطاب به شوهرش) من جین جان رو خیلی وقته میشناسم اینا از ته قلب هم رو میخوان تو ام اجازه بده دیگه.
ب.ات: اگه زنم در جریان منم حرفی ندارم.
.
و این دو نفر ۲ ماه بعد ازدواج کردن.
ممنونم از حمایتتونننننن.
۴.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.