امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
شب عاشوراست.
نمی دانم امشب چه بر زینب گذشته است؟
نمی دانم زینب چند بار با هر بهانه، سری به خیمه حسین زده است؟
فردا کودکان، سرگردان و پریشان بر خاک گرم و سوخته کربلا می دوند .
کاش امشب ستاره ها چشم فرو نمی بستند و شب ، دامن سیاه خودرا از این کره خاک برنمی چید.
جایش را به سپیده سحر نمی داد!
کاش آفتاب می مرد و طلوع نمی کرد، اما چه باک که «الیس الصبح بقریب»
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
شب عاشوراست.
نمی دانم امشب چه بر زینب گذشته است؟
نمی دانم زینب چند بار با هر بهانه، سری به خیمه حسین زده است؟
فردا کودکان، سرگردان و پریشان بر خاک گرم و سوخته کربلا می دوند .
کاش امشب ستاره ها چشم فرو نمی بستند و شب ، دامن سیاه خودرا از این کره خاک برنمی چید.
جایش را به سپیده سحر نمی داد!
کاش آفتاب می مرد و طلوع نمی کرد، اما چه باک که «الیس الصبح بقریب»
۱.۳k
۰۱ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.