شعر ادبیات
در میان اشکها، پرسیدمش:
ـ «خوشترین لبخند چیست؟»
شعلهای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونهاش آتش فشاند،
گفت:
ـ «لبخندی که عشق سربلند
وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!»من زجا برخاستم،
بوسیدمش.
تهران، 1334
👤#هوشنگ_ابتهاج (هـ . الف. سایه)
ـ «خوشترین لبخند چیست؟»
شعلهای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونهاش آتش فشاند،
گفت:
ـ «لبخندی که عشق سربلند
وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!»من زجا برخاستم،
بوسیدمش.
تهران، 1334
👤#هوشنگ_ابتهاج (هـ . الف. سایه)
۲.۳k
۱۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.