زندگی شاید

زندگی شاید
یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌گذرد
زندگی شاید
ریسمانی‌ست که مردی با آن خود را از شاخه می‌آویزد
زندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه بر می‌گردد
زندگی شايد افروختن سيگاری باشد، در فاصله‌ی رخوتناک دو همآغوشی
يا عبور گيج رهگذري باشد
زندگی شاید عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می‌دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید:
🎶صبح بخیر...🎶

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۱)

نشسته اي به دلممثل پیرهن به تنم•••گذشته کار من ازاینکه از تو...

‏کیف تریدیننی أن أفسر ما لا يفسر؟‏چگونه می‌خواهی شرح دهم آن‌...

منظور من از بزرگ شدن،بالا رفتنِ سن نیست!این «فهمیدنه» که آدم...

فقط بگو خدا تورا برای من ساخت؟!یا من را برای تو ویران کرد؟!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط