آجر می چینم روی هم دور تا دور بودنم

آجر می چینم روی هم دور تا دورِ بودنــــم
آنقـدر که دیــواری شود تا هیچ احسـاســی نـتوانــد سَــرَک بکشد و سَر به سَرم بگذارد…
من جــایی از دیــروز جــا مانـــدم که دست هایم را
زیرِ بـــ ــــــــاران شستم از “عشـــ ـق”


 
 
 

دیدگاه ها (۲)

از عشق پرسیدم :چرا هرکس تورا صدا میزند ناراحت می شود؟ چرا هر...

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد، صدای آب هرگز زیب...

#روزمرگے_هایے_که_روے_ڪاغذ_جایے_نداردحرمت تن ...در عشق ...وال...

#من_باخــــــــــتـــــم...به خــــــــــودم باختــ ــــــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط