ویو کوگ
ویو کوگ
جیا بد از ۱۵ دقیقه با ی لباس نرم و ی عالم وسیله که با بد بختی بلند میکرد برگشت
کوک: چیکار میکنی؟
جیا: من چییزی نخوردم از صبح و صد درصد تو ام نخوردی
کوک: خوردم
جیا: عه؟ ولی خب در نظر میگیرم که نخوردی
کوک: معلوم هس چته
حیا: میای عین شب اول که اینجارو درس کرویم اینجا بخوابیم؟
کوک: جدی؟ تو که ازم میترسیدی
جیا: خب اون شب لین هیولا بالا سرم ظاهر شدی
کوک: هه ن نمیخوام بمونم
جیا: عهه اذیت نکن دیگه لطفا تلو خداا
کوک: ن
جیا: دلت میاد
کوک: ارع
جیا: ن دلت نمیاد بموم دیگه
کوک: با این لباسا؟
جیا: برات لباسم اوردم
جیا لباسای خودمو جلوم گرفت
کوک: رفتی اتاقم؟
جیا: میدونستم بهونه میاری
جیا : من میرم بیرون ت لباساتو عوص کن فقط سری که بیرون قندیل نبندم
جیا از کلبه خارج شدچرا انقدر خوشحاله
ولی خب خیلی دارم سعی میکنم ازش ناراحت باشم
جیا بد از ۱۵ دقیقه با ی لباس نرم و ی عالم وسیله که با بد بختی بلند میکرد برگشت
کوک: چیکار میکنی؟
جیا: من چییزی نخوردم از صبح و صد درصد تو ام نخوردی
کوک: خوردم
جیا: عه؟ ولی خب در نظر میگیرم که نخوردی
کوک: معلوم هس چته
حیا: میای عین شب اول که اینجارو درس کرویم اینجا بخوابیم؟
کوک: جدی؟ تو که ازم میترسیدی
جیا: خب اون شب لین هیولا بالا سرم ظاهر شدی
کوک: هه ن نمیخوام بمونم
جیا: عهه اذیت نکن دیگه لطفا تلو خداا
کوک: ن
جیا: دلت میاد
کوک: ارع
جیا: ن دلت نمیاد بموم دیگه
کوک: با این لباسا؟
جیا: برات لباسم اوردم
جیا لباسای خودمو جلوم گرفت
کوک: رفتی اتاقم؟
جیا: میدونستم بهونه میاری
جیا : من میرم بیرون ت لباساتو عوص کن فقط سری که بیرون قندیل نبندم
جیا از کلبه خارج شدچرا انقدر خوشحاله
ولی خب خیلی دارم سعی میکنم ازش ناراحت باشم
۱۵.۱k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.