ا غزلها نگاهت همه قربان عشق

اے غزلهاے نگاهت همه قربانے عشق
دعوتم کن تو شبے باز به مهمانے عشق

با من از سبزے احساس خودت حرف بزن
در قدمهاے بلند شب یلدائے عشق

من که از خاصیت درد خبردار شدم
مے نشینم همه شبها به غزلخوانے عشق

باید از حادثه تا عشق قدم بگذاریم
تا بدانیم دلیل غم پنهانے عشق

تا میان من و تو فاصله ها حیرانند
مختصر مےکنم این قصه ے حیرانے عشق
دیدگاه ها (۱)

#مدری_لیش؟؟؟شما احط ایـدی علی ورده،،،الناس تتکاتل علیها ..💔 ...

المـا یریدک #غیـم لا تمطر علیه✨ زحمه تنطی المـای للیابس #وفه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط