اے غزلهاے نگاهت همه قربانے عشق
اے غزلهاے نگاهت همه قربانے عشق
دعوتم کن تو شبے باز به مهمانے عشق
با من از سبزے احساس خودت حرف بزن
در قدمهاے بلند شب یلدائے عشق
من که از خاصیت درد خبردار شدم
مے نشینم همه شبها به غزلخوانے عشق
باید از حادثه تا عشق قدم بگذاریم
تا بدانیم دلیل غم پنهانے عشق
تا میان من و تو فاصله ها حیرانند
مختصر مےکنم این قصه ے حیرانے عشق
دعوتم کن تو شبے باز به مهمانے عشق
با من از سبزے احساس خودت حرف بزن
در قدمهاے بلند شب یلدائے عشق
من که از خاصیت درد خبردار شدم
مے نشینم همه شبها به غزلخوانے عشق
باید از حادثه تا عشق قدم بگذاریم
تا بدانیم دلیل غم پنهانے عشق
تا میان من و تو فاصله ها حیرانند
مختصر مےکنم این قصه ے حیرانے عشق
۱.۵k
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.