"بنام مادر"
مینویسم به عشق مادر
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد...!
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد...!
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب.!
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد.!
غصه میخورد که من حال خرابی دارم...!
از همین غصه ی من سیر شد و حرف نزد!
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند!
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد!
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی!
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد
❤❤❤
درود بر مادران ایران زمین
خدا رحمت کنه مادران آسمانی را
۹۵/1/11
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.