من و تو انگار دو پا هستیم نزدیکم اما دوریم باهمیم اما غریبیم قدم به قدم اَزبر شدیم همدیگر را از بس سالها با هم پا کوبیدیم تو گُلها را له میکردی و من میپریدم از روی برگ های خشک تفاوت کمی نبود برای رفتن و نماندن کاش هر کس پی سایهٔ خویش میرفت
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.