منبهعالمآدمحسودیمیکنم

من‌به‌عالمُ‌آدم‌حسودی‌میکنم‍ ؛
به‌اونی‌که‌زنگ‌میزنه‌بهت‌صداتُ‌میشنوه‍
وقتی‌میگی 'نه‌اقا اشتباه‌گرفتی'
به‌اون‌پسربچه‌یِ‌فال‌فروشی‌که‌جز‌لبخندِت چیزی‌نصیبش‌نمیشه‍
حسودیم‌میشه‌به‌اون‌آرایشگرلعنتی‌
که‌میتونه‌دستاشو‌بکنه‌لای‌موهات،
شاید‌باورت‌نشه‌اما‌من‌به‌خانوادت‌هم‍ حسودیم‌میشه‌که‌میتونن‌حتی‌نگات‌کنن
من‌حتی‌به‌لیوانی‌که‌گرفتی‌تو دستتُ‌
باهاش‌آب‌خوردی‌۲بار‌حسودی‌کردم‍
یه‌باروقتی‌گرفتیش‌تو‌دستات ،
باردوم‌وقتی‌چسبوندیش‌به‌لبات.
وحتی‌به‌اون‌سقفی‌که‌تو‌‌بااون‌چشای‌لعنتیت که‌مال‌منه‌بهش‌خیره‌میشی‌و‌میری‌توفکر‌
حسودیم‌میشه‌به‌عالم‌و‌آدم‍
به‌کوچیکُ‌بزرگ،
به‌مردوزن
هرکسی‌که‌تو‌این‌دنیا‌یه‌ذره‌ازوجودتُ‌کنارش‌داره‍
هر‌کسی‌که‌حتی‌یه‌ثانیه‌از‌روزمرِگیش‌
روتشکیل‌میدی
چه‌بد‌چه‌خوب
من‌آدمِ‌حسودی‌نبودم‍ ،
ولی‌تو‌همه‌‌‌‌‌معادلاتِ‌زندگیمُ‌ریختی‌بهم‍😍
دیدگاه ها (۲)

گاه جلوے آیـــــنه مــے ایستـــم…خودم را در آن می بـینـم …دس...

گاه جلوے آیـــــنه مــے ایستـــم…خودم را در آن می بـینـم …دس...

من‌به‌عالمُ‌آدم‌حسودی‌میکنم‍ ؛به‌اونی‌که‌زنگ‌میزنه‌بهت‌صداتُ...

دلبر جآن ..حرف واسه گفتن زیاده ..ولی هرچی ،..از عشقت ،..دوست...

خب یه رمان نوشتم نمی‌دونم خوبه یانه پارت اول دعوای تهکوک هست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط