یک نفر هست صمیمانه تو را می خواهد

یک نفر هست صمیمانه تو را می خواهد
مثل یک عاشق دیوانه تو را می خواهد

گاه با یاد تو زانو به بغل می گیرد
خاطراتش شده افسانه ، تو را می خواهد

می نشیند سر راه تو ، که بر می گردی
عمری اینجور غریبانه تو را می خواهد

پای پیمان تو از جان و دلش می گذرد
عشق می ورزد و مردانه تو را می خواهد

یاد تو همدم تنهایی شب هایش هست
یعنی عاشق شده رندانه ، تو را می خواهد

روی ناچاری اگر جرعه ای از باده خورد
غرض این است که مستانه تو را می خواهد

چشم بر پنجره ی نازک دل می دوزد
تا بیایی ، دل ویرانه تو را می خواهد 🌱
دیدگاه ها (۱)

تو همان چُرتِ خوشِ اوجِ سحرگاه منیکه به اندازه یِ عیدِ رمضان...

از لبِ سرخ تو حرفی نزدم، می ترسمزعفران باد کند دستِ خراسانی ...

دوست داشتن را در چشمی بجوی که وقتی بسته بود رویای تو را ببین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط