ویورس جونگ کوک
ویورس جونگکوک
همه [اعضا] چیزهاي تأثیرگذاري نوشتن *کیوت نوشته
داشتم به این فکر ميکردم که چهطوري باید بنویسمش، اما ميخوام اونطوري بنویسم که خودم مينویسم *کیوت نوشته* هههه
مطمئناً کارهاي بيشماري با آرميها انجام دادیم و همزمان انگار زمان خیلي زیادي گذشته اما مثل یه چشم به هم زدن، واقعاً 10 سال گذشت ؟.؟ *کیوت نوشته*
من نميتونم همه چیز رو به وضوح به یاد بیارم
فکر ميکنم چیزهاي خوب و شاد زیادي وجود داشت و خیلي وقتها غمگین بودیم و گریه کردیم اما اونقدرها واضح نیستن.. البته اگه بخوام تكتك <لحظه ها> رو بیرون بکشم و یه نگاه بهشون بندازم، همهشون رو یادمه اما من همیشه فقط به زمان حال توجه/نگاه ميکنم بهخاطر همین فراموش کردن گذشته برام به یه عادت تبدیل شده *هق* بهنظر ميآد هیونگها همه چیزها رو یادشونه.. اما اگه بخوام راجع بهش حرف بزنم، منم همه چیز رو یادمه!!! فقط انگار.. تبدیل به خاطرهاي شدن که دارن براي یه مدت استراحت ميکنن ! همهههههه اون خاطرات توي قلب این جئون جونگکوك ان هیهي
و اینکه که این 10 سال توي یه چشم به هم زدن گذشته به این معنیه که این زمان برای من خیلي لذت بخش بوده! ميدونید که اگه فان و پر از شادي و لذت نبود که کند ميگذشت!
به لطف آرميها، در یه چشم به هم زدن دهمین سالگردمون شده!!! خیلي ممنونم که در طول این 10 سال با ما بودید!!!
از این به بعد و بعدترش، امیدوارم هم بنگتن و هم آرمي سالم باشن و بیاید آهسته و درخشان، در حالي که عاشق همدیگه هستیم [توي این راه] قدم بزنیم :)
الان دیگه نميتونم زندگيام رو بدون آرميها تصور کنمㅜㅜ
اما ميدونید، الان که دارم این نامه رو مينویسم ميفهمم که شخصیت من هم خیلي تغییر کرده. هوممم
به هر حال، نتیجه اینه که
مگه 10 سال چیه [که اینقدر بزرگه]؟ بیاید بریم براي 20 سال!
همه [اعضا] چیزهاي تأثیرگذاري نوشتن *کیوت نوشته
داشتم به این فکر ميکردم که چهطوري باید بنویسمش، اما ميخوام اونطوري بنویسم که خودم مينویسم *کیوت نوشته* هههه
مطمئناً کارهاي بيشماري با آرميها انجام دادیم و همزمان انگار زمان خیلي زیادي گذشته اما مثل یه چشم به هم زدن، واقعاً 10 سال گذشت ؟.؟ *کیوت نوشته*
من نميتونم همه چیز رو به وضوح به یاد بیارم
فکر ميکنم چیزهاي خوب و شاد زیادي وجود داشت و خیلي وقتها غمگین بودیم و گریه کردیم اما اونقدرها واضح نیستن.. البته اگه بخوام تكتك <لحظه ها> رو بیرون بکشم و یه نگاه بهشون بندازم، همهشون رو یادمه اما من همیشه فقط به زمان حال توجه/نگاه ميکنم بهخاطر همین فراموش کردن گذشته برام به یه عادت تبدیل شده *هق* بهنظر ميآد هیونگها همه چیزها رو یادشونه.. اما اگه بخوام راجع بهش حرف بزنم، منم همه چیز رو یادمه!!! فقط انگار.. تبدیل به خاطرهاي شدن که دارن براي یه مدت استراحت ميکنن ! همهههههه اون خاطرات توي قلب این جئون جونگکوك ان هیهي
و اینکه که این 10 سال توي یه چشم به هم زدن گذشته به این معنیه که این زمان برای من خیلي لذت بخش بوده! ميدونید که اگه فان و پر از شادي و لذت نبود که کند ميگذشت!
به لطف آرميها، در یه چشم به هم زدن دهمین سالگردمون شده!!! خیلي ممنونم که در طول این 10 سال با ما بودید!!!
از این به بعد و بعدترش، امیدوارم هم بنگتن و هم آرمي سالم باشن و بیاید آهسته و درخشان، در حالي که عاشق همدیگه هستیم [توي این راه] قدم بزنیم :)
الان دیگه نميتونم زندگيام رو بدون آرميها تصور کنمㅜㅜ
اما ميدونید، الان که دارم این نامه رو مينویسم ميفهمم که شخصیت من هم خیلي تغییر کرده. هوممم
به هر حال، نتیجه اینه که
مگه 10 سال چیه [که اینقدر بزرگه]؟ بیاید بریم براي 20 سال!
۱۵.۰k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.