یهروزتویمسیریازمنطقهداشتیم

🛣یه‌روزتوی‌مسیری‌ازمنطقه‌داشتیم
برمیگشتیم‌که‌تعدادی‌دختروپسر🙋‍♂
سوری‌برا‌مادست‌تکان‌میدادن🙋‍♀
ودنبال‌خودروی‌مامیدویدن...🚐

محمدحسین‌به‌راننده‌گفت:‌وایسا❗
️هرچی‌خوردنی‌وتنقلات‌داشتیم🍭
دادبهشون‌وحرکت‌کردیم...👋

موقع‌حرکت‌گفت‌بچه‌هانگاه‌کنید
این‌بچه‌هاچقدرزیباوقشنگن...❤️
مثل‌عروسکن...🤗
🙄آهی‌کشید‌ازش‌پرسیدم‌چیشده؟
گفت:یادعلیرضاافتادم‌دلم‌براش💔
تنگ‌‌شده‌دیشب‌زنگ‌زدم‌مادر😐
علیرضاگفت‌علیرضاعکستو
گذاشته‌کنارش‌وخوابیده.😭

🌹#شهیـــدمدافع‌حــرم‌
🌹#محمد‌حسین‌بشیری
🌹#سالروز_شهادت
دیدگاه ها (۱)

•°♡°•:دیدم اینطور نمیشه راپید را گذاشتم زمین و گفتم : « حاجی...

•°♡°•:نمڪ خوࢪدے ،نمڪدۅن نشڪن...💔#شهدا

ما جنگ رو با بیست ساله ها بردیم

چریڪی😎✌️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط