•وقتی تو مهمونی...•
•وقتی تو مهمونی...•
💜 #بی_تی_اس 💜
تو مهمونی پشت میز نشسته بودی و با ایدلای دیگه صحبت میکردی و صمیمی شده بودی..
ولی بعد مدتی تصمیم گرفتی بری وسط و برقصی ولی خواستی یه رقصی بری که جالب باشه پس بابا کرم رقصیدی (ایده هاتوننن)😔
هنگام رقصت نگاها روی تو قفل شده بود..
همه دهنشون باز مونده بود و با شوک بهت نگاه میکردن..
همچین رقصی رو تاحالا ندیده بودن واسه همین براشون جدید و جالب بود
بلخره اهنگ تموم شد و رقصت به پایان رسید..همه تشویقت میکردن و میخندیدن
همینطور که با لبخند داشتی ازشون تشکر میکردی یونجون رو کنار خودت دیدی
یونجون لبخندی زد و بهت نزدیکتر شد
یونجون: واو..ا/ت شی..خیلی خوب رقصیدی..
لبخندت بیشتر شد
+اوه..ممنونم..باعث افتخاره همچین حرفی ارت میشنوم..
در همین حین نگاهت به پسرا افتاد که همشون دست به سینه با اخم بهت خیره شدن..انگار ازت ناراحت بودن مخصوصا جونگ کوک که علاوه بر ناراحت بودن عصبی هم بنظر میرسید ولی نمیدونستی که روت کراشن
جونگکوک زیر لب🐰: دیگه نمیتونم تحمل کنم..
جین🐹: با اخم بهت نگاه میکنه
_اه اعصابم..باید خودمو کنترل کنم؟
نامجون🐨: باید حسمو بهش بگم؟ یا نگم..شاید دوسم داشته باشه؟ اونوقت میتونم بهش نزدیکتر بشم و باهاش برقصم..ولی اگه نداشته باشه چی؟
یونگی🐱: بدون واکنش و ساکت بهت خیره شده..از درون ناراحته ولی نمیخواد واکنش نشون بده که بفهمی حسودی کرده
جیهوپ🐿: با حسودی به یونجون نگاه میکنه
_باید چیکار کنم؟ برم پیش ا/ت یا نه؟
جیمین🐥: میاد پیشت و بهت میگه که باهم برقصین..و تو این مدت که پیشته هم نمیزاره کسی بهت نزدیکتر شه و مثل چسب میچسبه بهت
تهیونگ🐯: _ای بابا..باید به یونجون بگم نزدیکش نشه؟ اصلا میرم حسمو به ا/ت بگم!
جونگکوک: سعی میکنه ارامشش رو حفظ کنه.. میره یه دست گل میخره و جلوی همه بهت اعتراف میکنه..
و از اونجایی که توهم قبول میکنی خودشم همراهت بابا کرم میرقصه و نمیزاره کسی نزدیکت شه
🐹🐨🐱🐿🐥🐯🐰🐹🐨🐱🐿🐥🐯🐰
#سناریو #بنگتن #سناریو_بی_تی_اس #نامجون #جین #یونگی #شوگا #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #BTS #فیک #فیکشن #فیک_بی_تی_اس #بنگتن #Fic #Fic_BTS #BTS_Fic
💜 #بی_تی_اس 💜
تو مهمونی پشت میز نشسته بودی و با ایدلای دیگه صحبت میکردی و صمیمی شده بودی..
ولی بعد مدتی تصمیم گرفتی بری وسط و برقصی ولی خواستی یه رقصی بری که جالب باشه پس بابا کرم رقصیدی (ایده هاتوننن)😔
هنگام رقصت نگاها روی تو قفل شده بود..
همه دهنشون باز مونده بود و با شوک بهت نگاه میکردن..
همچین رقصی رو تاحالا ندیده بودن واسه همین براشون جدید و جالب بود
بلخره اهنگ تموم شد و رقصت به پایان رسید..همه تشویقت میکردن و میخندیدن
همینطور که با لبخند داشتی ازشون تشکر میکردی یونجون رو کنار خودت دیدی
یونجون لبخندی زد و بهت نزدیکتر شد
یونجون: واو..ا/ت شی..خیلی خوب رقصیدی..
لبخندت بیشتر شد
+اوه..ممنونم..باعث افتخاره همچین حرفی ارت میشنوم..
در همین حین نگاهت به پسرا افتاد که همشون دست به سینه با اخم بهت خیره شدن..انگار ازت ناراحت بودن مخصوصا جونگ کوک که علاوه بر ناراحت بودن عصبی هم بنظر میرسید ولی نمیدونستی که روت کراشن
جونگکوک زیر لب🐰: دیگه نمیتونم تحمل کنم..
جین🐹: با اخم بهت نگاه میکنه
_اه اعصابم..باید خودمو کنترل کنم؟
نامجون🐨: باید حسمو بهش بگم؟ یا نگم..شاید دوسم داشته باشه؟ اونوقت میتونم بهش نزدیکتر بشم و باهاش برقصم..ولی اگه نداشته باشه چی؟
یونگی🐱: بدون واکنش و ساکت بهت خیره شده..از درون ناراحته ولی نمیخواد واکنش نشون بده که بفهمی حسودی کرده
جیهوپ🐿: با حسودی به یونجون نگاه میکنه
_باید چیکار کنم؟ برم پیش ا/ت یا نه؟
جیمین🐥: میاد پیشت و بهت میگه که باهم برقصین..و تو این مدت که پیشته هم نمیزاره کسی بهت نزدیکتر شه و مثل چسب میچسبه بهت
تهیونگ🐯: _ای بابا..باید به یونجون بگم نزدیکش نشه؟ اصلا میرم حسمو به ا/ت بگم!
جونگکوک: سعی میکنه ارامشش رو حفظ کنه.. میره یه دست گل میخره و جلوی همه بهت اعتراف میکنه..
و از اونجایی که توهم قبول میکنی خودشم همراهت بابا کرم میرقصه و نمیزاره کسی نزدیکت شه
🐹🐨🐱🐿🐥🐯🐰🐹🐨🐱🐿🐥🐯🐰
#سناریو #بنگتن #سناریو_بی_تی_اس #نامجون #جین #یونگی #شوگا #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #BTS #فیک #فیکشن #فیک_بی_تی_اس #بنگتن #Fic #Fic_BTS #BTS_Fic
۱۴.۳k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.