تو مشغولی به حسن خود چه غم داری ز کار ما

تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟

که هجرانت چه می‌سازد همی با روزگار ما؟

چه ساغرها تهی کردیم بر یادت : که یک ذره

نه ساکن گشت سوز دل ، نه کمتر شد خمار ما


#اوحدی
دیدگاه ها (۵)

بی تو ای "آرام جانم"، زندگانی چون کنم؟!چون تو پیش من نباشی، ...

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو د...

#ماه ماهشیفته ی تصویرش در اب بودساده گی از برکه بودکهپنداشت ...

به پای هم پیر شدیممن و ان یار دیریننگاه کنببین چه بهم می ایی...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط