خدا اجازه

خدا اجازه ؟؟؟؟؟
میشه برگمو بدم ؟؟؟من دیگه بریدم!!
گاهی دلم می گیرد
از آدم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت می دهند
دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند
......و نوری که تاریکی می دهد
ازکلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم می گیرد
از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
کوچه ها را بلد شدم..
خیابانها را..رنگها را..
جدول ضرب را..و دیگر در هیچ راهی گم نمیشوم،اما...هنوز میان آدمها گم میشوم....
مــــــــــــــــــــن آدمهــــــــــــــــا را بلــــــــــــــــــد نیســـــــــــــــــــــتم...
دیدگاه ها (۲)

احساسم را نمی فروشم ؛ . . . حتی به بالاترین بها...

گل افتابگردان را گفتند :چرا شبها سرت را پایین میندازی ؟؟؟؟گف...

زندگی صحنه رنگین ریاست همه مشتاق به آن می نگریمعاقبت از پس ت...

دل شبی دور از خیالش سر نکردگفتمششش افسوس او باور نکردخود نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط