می دمد صبح و کله بست سحاب

می‌ دمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب

می‌ چکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب

می‌ وزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب

تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب

در میخانه بسته‌ اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب

لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینه‌ های کباب

این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب

بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب

#شعر #ادبیات #شاعر #حافظ
دیدگاه ها (۸)

فراموش نکنید من بروم ایران می رود،ایران برود،خاورمیانه می رو...

پری می تیویسمیعنی اعتقاد به لزوم برگشت انسان به حالت سادگی ع...

حال خوب آرزو دارمامروزتون پر باشهاز خبرهای خوبو اتفاق های بی...

اگر دوستی هست که من رو دنبال کردن اما من به طور متقابل ایشون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط