اعتماد نکن

"اعتماد نکن!"
Part 5
•چند روز بعد•
《راوی》
چند روزی بود که جونگ کوک با ا.ت سرد تر شده بود...ولی ا.ت بیخیال اون موضوع شده بود!
.
.
نامجون هم تو این مدت، دنبال هک کردن فایلای شخصی جونگ کوک بود...
"ویو نامجون"
دسترسی به فایلای جونگ کوک، تقریبا غیر ممکن بود...برای این کار، نیاز به هکر حرفه ای دارم...
.
.
نامجون: اوه..سلام آقای لی سوک‌هی! من کیم نامجون هستم..
-سوک هی یه هکر حرفه ایه-
سوک‌هی: سلام..خوشبختم..
نامجون: خب راستش..من برای یه کاری
اومدم اینجا؛
سوک‌هی : اوه نامجون نیاز نیست رسمی حرف بزنی، راحت باش..
نامجون: اوه..عام باشه..راستش من میخوام به فایلای محرمانه و شخصی یه نفر دسترسی پیدا کنم..اولش خودم میخواستم اینکارو انجام
بدم..ولی دیدم نیاز به یه فرد با تجربه نیاز
دارم...و خب تو بهترین و کاربلد ترین هکری هستی که میشناسم! پس..میشه لطفا اینکارو
برام انجام بدی؟؟!
سوک‌هی: هوم...فرد درستیو انتخاب کردی!
حالا بگو ببینم این کسی که فایلاش خیلی
محرمانس کیه؟!
نامجون: عام..جئون جونگ کوک..
سوک‌هی: اوه...خیلی سخته که به فایلای این فرد دسترسی پیدا کنی!
نامجون: عام..آره خب سخته ولی برای تو قطعا سخت نیست نه؟؟
سوک‌هی: خب چرا..ولی قبلا هم یکی میخواست که اینکارو براش انجام بدم..ولی
خب موفق نشدم!
نامجون:واقعاا؟! چرا؟؟!
سوک‌هی: خب یه روز وقتی میخواستم
هکش کنم فایلاش رو پاک کرد..و دیگه نتونستم بهشون دسترسی پیدا کنم..
اگه این دفعه بتونم هکش کنم که عالی
میشه!