بسم الله الذی لا اله الا هو
***بسم الله الذی لا اله الا هو***
غمنامه های دلم را فراموش کرده ام...
چون غمی بس سنگین، سنگینی تمام غم هایم را از دوشم برداشته...
دگر سایبانی نیست...
ببر باد صبا خبر از من نزد پدر امشب/به وی گو کز فراغش شد مرا خونین جگر امشب...
آن ولی دلسوزی که بر قاتلش تبسم کرد...
دگر رنگ و بویی ندارد کوچه های کوفه...
دیوار ها دلتنگ گرمای دستان علی شدند آن زمان که از فرط غربت دست به دیوار میگذاشت...
یتیمانی که بعد ها در کربلا در بدن حسینش نیزه ها شکستند، حال باز یتیم شدند...
و به زهراگین ترین ضربه، ندای فزت و رب الکعبه به آسمان بر خواست...
چه عزاییست!!!
چه غربتیست که احدی حتی جواب سلامش را هم نمیداد؟
دگر تمام شد هق هق گریه های شبانه و آن همه درد دل با چاه...
دگر تمام شد اطعام شبانه ی یتیمان...
حال زینب است و زخم زبان های قاتل..
زینب است و یک کفن...
زینب است و اندوه یتیمی و غم ماجرایی که پدر میگفت...
سخن گزار منبر سلونی ، به ذات خود برگشت ...
یا ایتها النفس المطمئنه ترجعی الی ربک راضیه المرضیه...
دنیا مانده و غبار غم...
ودیگر...
غربت است و غربت...
***میرزای بی تعلق***
غمنامه های دلم را فراموش کرده ام...
چون غمی بس سنگین، سنگینی تمام غم هایم را از دوشم برداشته...
دگر سایبانی نیست...
ببر باد صبا خبر از من نزد پدر امشب/به وی گو کز فراغش شد مرا خونین جگر امشب...
آن ولی دلسوزی که بر قاتلش تبسم کرد...
دگر رنگ و بویی ندارد کوچه های کوفه...
دیوار ها دلتنگ گرمای دستان علی شدند آن زمان که از فرط غربت دست به دیوار میگذاشت...
یتیمانی که بعد ها در کربلا در بدن حسینش نیزه ها شکستند، حال باز یتیم شدند...
و به زهراگین ترین ضربه، ندای فزت و رب الکعبه به آسمان بر خواست...
چه عزاییست!!!
چه غربتیست که احدی حتی جواب سلامش را هم نمیداد؟
دگر تمام شد هق هق گریه های شبانه و آن همه درد دل با چاه...
دگر تمام شد اطعام شبانه ی یتیمان...
حال زینب است و زخم زبان های قاتل..
زینب است و یک کفن...
زینب است و اندوه یتیمی و غم ماجرایی که پدر میگفت...
سخن گزار منبر سلونی ، به ذات خود برگشت ...
یا ایتها النفس المطمئنه ترجعی الی ربک راضیه المرضیه...
دنیا مانده و غبار غم...
ودیگر...
غربت است و غربت...
***میرزای بی تعلق***
- ۱.۳k
- ۳۱ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط